پدرخوانده پارت۸

_______________
ساعت ۹ بود منتظر ا/ت بودم که بعد چندمین اومد
*تو ماشین*
انگار ا/ت میخواست یه سوالی بپرسه ولی مطمعن نبود و خوب میدونم سؤالش چی بود واسه تماس امروزم
که بلاخره گفت و جوابش رو دادم
خیلی خوبه که قبول کردم ا/ت رو نگه داشتم و نزاشتمش پرورشگاه خیلی مهربونه ولی کمی سادست هعی رسیدیم خونه
هوففففف
*موقعه خواب*
کنار لیانا خواب بود ولی من نه فکرم همش پیش ا/ت بود سعی کردم بخوابم ولی یه حسی نمیزاشت حس بدی به فردا داشتم
×چی شده؟*خواب الود*
+بیدار شدی چیزی نیست تو بخواب
×مطمعنی؟
+اره
×اهوم
در کسری از ثانیه خوابش رفت منم سعی کردم بخوابم که بعد مدتی چشمام گرم شد و به خواب عمیقی رفتم


امم ببخشید کم شد
و... شرط
۱۰ لایک
۱۵ کامنت
نرسه پارت بعدی رو نمیزارم😁
دیدگاه ها (۲۳)

الان با این بخندم یا برقصم؟🤣

پدر خوانده پارت ۹

پدرخوانده پارت ۷

دکتر قلب من پارت ۱۸

پارت ۱۶ فیک مرز خون و عشق

love Between the Tides¹⁸ ا/ت خیلی احساس ترس تو خونه ی تهیونگ...

●بال های سیاه و سفید○پارت 15

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط